تا حالا دیدی یه کسبوکار زیر پستش بنویسه:
«عدد ۱ رو کامنت کن تا یه فایل رایگان برات بفرستم»؟
احتمالاً تو هم دیدی. شاید حتی خودت این روش رو امتحان کرده باشی.
در ظاهر خیلی سادهست: یه کامنت، یه پیام، یه فایل PDF یا یک لینک به یک ابزار یا اپلیکیشن.
اما سؤال اصلی اینه — بعدش چی؟
در بیشتر مواقع... هیچ اتفاقی نمیافته.
مکالمه همونجا تموم میشه.
و دقیقاً از همینجا داستان ما شروع میشه.
[شروع ماجرا: کمپین اینستاگرامی]
یه صاحب کسبوکار کوچیک به نام سارا بود.
سارا کرمها و محصولات طبیعی پوست درست میکرد و توی اینستاگرام خیلی فعال بود.
هر روز پست میذاشت، نکته میگفت، و محصولاتش رو معرفی میکرد.
یه روز تصمیم گرفت یه هدیه رایگان بده تا مخاطبهاش رو بیشتر درگیر کنه.
یه فایل رایگان درست کرد با عنوان:
«۵ ترکیب طبیعی برای داشتن پوستی شاداب»
بعد با ابزار ManyChat یه اتوماسیون ساده ساخت:
هرکی زیر پست عدد «۱» رو کامنت میکرد، بهصورت خودکار لینک دانلود فایل براش ارسال میشد.
و نتیجه؟
پستش نصفهنیمه وایرال شد.
دهها نفر کامنت گذاشتن، فایل رو گرفتن، و سارا حس کرد موفق شده.
اما چند روز بعد متوجه یه چیز عجیب شد…
[نقطهی ضعف پنهان]
فروشها هیچ تغییری نکرده بود.
هیچکدوم از اونهایی که فایل رو گرفته بودن، دیگه برنگشته بودن.
نه پیامی، نه سفارشی، نه علاقهای.
سارا با خودش گفت:
«من کلی آدم جذب کردم، پس چرا هیچکس برنمیگرده؟!»
اینجا بود که فهمید اون فقط یک تعامل کوتاه ساخته — نه یک رابطه طولانیمدت.
و درست همینجاست که اکثر کسبوکارها اشتباه میکنن.
اونها فکر میکنن تعامل یعنی رابطه،
درحالیکه رابطه یعنی تکرار، تداوم و اعتماد.
[آشنایی با ایمیل مارکتینگ]
چند روز بعد، سارا در یک وبینار درباره ایمیل مارکتینگ شرکت کرد.
اونجا یه جمله شنید که مسیر کاریش رو عوض کرد:
«فالوئر فقط کسیه که یه بار بهت نگاه کرده،
اما مشترک ایمیلی کسیه که اجازه داده باهاش صحبت کنی.»
اون تصمیم گرفت همون فایل رایگان رو دوباره عرضه کنه —
اما این بار نه فقط با منیچت، بلکه با ایمیل مارکتینگ.
با استفاده از یه ابزار مثل Mailchimp یه صفحهی ساده ساخت.
عنوانش این بود:
“راهنمای رایگان پوست سالم – با یک هدیه اضافی برای مشترکها”
حالا وقتی کاربر عدد ۱ را کامنت میکرد، سیستم از کاربر میخواست که در صورت تمایل به دریافت فایل PDF، ایمیل خودش را وارد کند.
وقتی کاربر ایمیلش رو وارد میکرد،
نهتنها فایل رایگان رو میگرفت،
بلکه وارد یه دنبالهی ایمیلی ۵قسمتی هم میشد.
[شروع سفر ایمیلی]
در اولین ایمیل، فقط تشکر کرد و فایل رو فرستاد.
در دومی، دربارهی اشتباهات رایج در مراقبت پوست نوشت.
در سومی، تجربهی یکی از مشتریها رو به اشتراک گذاشت.
در چهارمی، دربارهی ترکیبات طبیعی توضیح داد.
و در ایمیل پنجم، تخفیف کوچیکی برای خرید اولین محصولش گذاشت.
و این بار...
نتیجه شگفتانگیز بود.
تعداد سفارشها بالا رفت،
آمار باز شدن ایمیلها بیش از ۵۰٪ بود،
و جالبتر از همه اینکه خیلیها ایمیل رو پاسخ دادن.
سارا دیگه فقط یه فروشنده نبود —
اون حالا داشت اعتماد میساخت.
[تغییر نگرش]
سارا فهمید چیزی که تو اینستاگرام اتفاق میافته، فقط شروع سفره.
اونجا مثل لبخند زدن در اولین برخورد با یه آدمه،
اما ایمیل مارکتینگ مثل ادامه دادن اون مکالمهست.
تو اینستاگرام، همه حرف میزنن.
ولی تو ایمیل، فقط اونایی میمونن که واقعاً بهت گوش میدن.
و اینجاست که کسبوکارها از “جمع کردن فالوئر”
به “ساختن جامعهی واقعی مشتری” میرسن.
[پیام و جمعبندی]
اگر تو هم مثل سارا، یه اتوماسیون ساده در اینستاگرام داری،
یه قدم جلوتر برو.
با ایمیل مارکتینگ، اون رابطهی یکدقیقهای رو تبدیل کن به یک سفر واقعی.
به جای اینکه فقط فایل رایگان بدی،
یه داستان شروع کن.
یه گفتوگوی ادامهدار بساز.
چون کسبوکارهایی که ارتباط میسازن،
هیچوقت از ذهن مخاطبشون پاک نمیشن.
یادت باشه:
فالوئرها میرن و میان،
اما لیست ایمیل همیشه میمونه.
همونطور که سارا فهمید،
هر کامنت میتونه شروع یه سفر بزرگ باشه —
اگه فقط یاد بگیری ادامهش بدی.
موفق باشی،
محمود از تورنتو❤️









